به نام او ...
با نام خدای متعال می نویسم برای تو..برای عزیز تر از جانم. برای جانانم .. دختر قشنگم الان که دارم برای تو می نویسم کمتر از 25 روز دیگه تورو در آغوشم دارم . کمتر از 25 روز دیگه تو مهمون تن من هستی.از طرفی لحظه شماری می کنم برای به آغوش کشیدنت و از طرف دیگه از همین الان دلم تنگ میشه واسه این بهترین لحظه های تکرار ناشدنی...اینقدر حس شیرینی در درونم کاشتی که دل کندن از این لحظات هم برایم سخته. دلم تنگ میشه واسه این تکونهای شیرینت.برای عکس العمل نشون دادنهات وقتی صبح صدای منو میشنوی و بیدار میشی.وقتی که دست رو شکمم میگذارم و باهات حرف میزنم یا شعر می خونم.واسه وقتی بعد از غذا خودتو منقبض می کنی و کلی شارژ می شی. کج میشی و سمت راست شکم مامان ...
نویسنده :
شیما
12:12