جانانجانان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

جانان من...

روز سرد و برفی

1392/11/15 11:23
نویسنده : شیما
329 بازدید
اشتراک گذاری

عشق من .دختر من

نفس من امروز خیلی روز قشنگیه داره از آسمون برف میباره و آخرین روز های قشنگ این جور باهم بودن من وتو رو قشنگ تر می کنه.چقدر خوبه که تو مال منی..چقدر حس خوبی دارم از وجود تو در دل و جونم.هر تکونت هدیه ای آسمونی برای منه وبا اون شور و شوق تمام وجودم  رو فرا می گیره.در ذهنم همه ی لحظاتی رو که با تو خواهم بود رو روزی هزار بار تکرار می کنم...احساس می کنم قراره خودم هم دوباره با تو متولد شم.یک زندگی دوباره...چه نعمت بزرگی در پس این معجزه ی خداوندی نهفته بود....

جانان عزیزم اونقدر دوستت دارم که این عشق رو هیچ وقت توی قلبم حس نکرده بودم....با جوانه زدن عشق تو در دلم دلم، عشقم به دنیا ،به مادرم و پدرم و به علی عزیزم ، هزاران برابر شد.....

به این حرفی که مامان همیشه می گفت :"بذار مادر شی ...." مدام فکر می کنم....تازه می فهمم او چجوری ما رو دوست داشته و ما غافل از این عشق بی انتها بودیم. ...

عشق من ،جان من ، جانان من ، تو هم تا مادر نشی شاید هیچ وقت نفهمی از چه عشقی صحبت می کنم.

خدا رو شکر هزار بار شکر که این موهبت الهی و این عشق رو نصیب من کرد.ممنون خدا....برای دادن جان دوباره به من.برای جانانم.........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جانان من... می باشد